اللهم انت السلام و منك السلام
و لك السلام و اليك يعود السلام
*********

(ايميل ارسالي از دوستان) در سال هاي جواني، من و دوست هايم خيلي افتاده بوديم تو خط اخلاق و اعتقاد. نه اين كه ما خيلي خاص باشيم. اصولا مد بود. مثل الان كه بعضي چيزهاي ديگر مد است، آن موقع هم تب كلاس و جلسه اخلاقي و تقوايي داغ بود. تلويزيون پشت هم از همين برنامه ها و توصيه ها پخش مي كرد. يك دنيا دستور نكنيد و بكنيد توي سرهاي ما چرخ مي خورد. مي خواستيم خوب باشيم و خوب بودن آن روزها خيلي سخت شده بود. مدام داشتيم خودمان را مجبور مي كرديم كه مثل حضرت رفتار كنيم. نمي شد. نمي توانستيم. به خودمان فحش مي داديم. نااميد مي شديم. فكر مي كرديم عيب هاي اساسي داريم و ديگر درست شدني نيستيم.